در زندگے زخم هايے هستــ كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا مے خورد و مے تراشد. اين دردها را نمے شود به كسے اظهار كرد، چون عموما عادتــ دارند كه اين دردهاے باورنكردنے را جزو اتفاقاتــ و پيشامدهاے نادر و عجيبــبشمارند. و اگر كسے بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جارے و عقايد خودشان سعے مي كنند آن را با لبخند شكاكــ و تمسخرآميز تلقے بكنند: زيرا بشر هنوز چاره و دوايے برايش پيدا نكرده و تنها داروے آن فراموشے به توسط شرابــ و خوابــ مصنوعے به وسيله افيون و مواد مخدره استــ. ولے افسوس كه تأثير اين گونه داروها موقتــ است و به جاےتسكين پس از مدتے بر شدتــ درد مے افزايد!!!
"صادق هدايت برگرفته از كتاب بوف كور"
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : زخم , نوشته ها , صادق هدايت ,
در زندگے زخم هايے هستــ كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا مے خورد و مے تراشد. اين دردها را نمے شود به كسے اظهار كرد، چون عموما عادتــ دارند كه اين دردهاے باورنكردنے را جزو اتفاقاتــ و پيشامدهاے نادر و عجيبــبشمارند. و اگر كسے بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جارے و عقايد خودشان سعے مي كنند آن را با لبخند شكاكــ و تمسخرآميز تلقے بكنند: زيرا بشر هنوز چاره و دوايے برايش پيدا نكرده و تنها داروے آن فراموشے به توسط شرابــ و خوابــ مصنوعے به وسيله افيون و مواد مخدره استــ. ولے افسوس كه تأثير اين گونه داروها موقتــ است و به جاےتسكين پس از مدتے بر شدتــ درد مے افزايد!!!
"صادق هدايت برگرفته از كتاب بوف كور"
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : زخم , نوشته ها , صادق هدايت ,
نمیدانم چرا شاید خطا کردم وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟..تا کی؟..برای چه؟..ولی رفتی وبعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید.وبعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت.بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.بعد از رفتنتو آسمان چشمهایم خیس باران بود.وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت.کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد.و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کزد.کسی فهمید تو یاد مرا از یاد خواهی برد... ببین که سرنوشت انظار من چه خواهد شد؟ و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت تاب پنجره آرام و زیبا گفت:تو هم در پاسخ اینبی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخواب آنخطا کردم... و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است در اوج پاییزیترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابرمیگویم: در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : ترانه ها , عشق , شكست ,
نمیدانم چرا شاید خطا کردم وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟..تا کی؟..برای چه؟..ولی رفتی وبعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید.وبعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت.بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.بعد از رفتنتو آسمان چشمهایم خیس باران بود.وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت.کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد.و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کزد.کسی فهمید تو یاد مرا از یاد خواهی برد... ببین که سرنوشت انظار من چه خواهد شد؟ و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت تاب پنجره آرام و زیبا گفت:تو هم در پاسخ اینبی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخواب آنخطا کردم... و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است در اوج پاییزیترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابرمیگویم: در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : ترانه ها , عشق , شكست ,
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خستهام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
می پسندم0نمی پسندم 0